خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هتک حرمت کردن
2 . تهمت زدن
3 . آب مقدس پاشیدن
[فعل]
to asperse
/ɐspˈɜːs/
فعل گذرا
[گذشته: aspersed]
[گذشته: aspersed]
[گذشته کامل: aspersed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
هتک حرمت کردن
بیاحترامی کردن
1.He aspersed the place and its inhabitants.
1. او به آن مکان و ساکنین آن هتک حرمت کرد.
2
تهمت زدن
a falsely aspersed man
یک مرد که به اشتباه به او تهمت زده شده
3
آب مقدس پاشیدن
تصاویر
کلمات نزدیک
asperity
aspen
aspect
asparagus
asp
aspersion
aspersions
asphalt
asphalted
asphalting
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان