خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آسم (پزشکی)
[اسم]
asthma
/ˈæzmə/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آسم (پزشکی)
نفستنگی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آسم
تنگی نفس
نفس تنگی
1.He had an asthma attack.
1. او یک حمله آسم داشت [یک حمله آسم به او دست داد].
تصاویر
کلمات نزدیک
asthenic
asthenia
asteroid
astern
asterism
asthmatic
astigmatic
astigmatism
astonish
astonished
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان