Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . تحلیل رفتن
[فعل]
to atrophy
/ˈætrəfi/
فعل ناگذر
[گذشته: atrophied]
[گذشته: atrophied]
[گذشته کامل: atrophied]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تحلیل رفتن
ضعیف کردن
مترادف و متضاد
waste away
1.Memory can atrophy through lack of use.
1. حافظه به خاطر عدم استفاه ممکن است ضعیف شود.
2.patients whose muscles have atrophied
2. بیمارانی که ماهیچه هایشان تحلیل رفته است
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
atrophied
atrophic arthritis
atrophic
atrophedema
atromid-s
atropidae
atropos
atrovent
attaboy
attacapa
کلمات نزدیک
atrophied
atrocity
atrocious
atrium
atop
atropine
atropos
attach
attach a file
attachable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان