خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کج
2 . غلط
[صفت]
awry
/əˈraɪ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more awry]
[حالت عالی: most awry]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کج
چپچپ، منحرف
معادل ها در دیکشنری فارسی:
یکوری
1.He rushed out, hat awry.
1. او در حالی که کلاهش کج بود، با عجله بیرون دوید.
2
غلط
اشتباه
1.All my plans for the party had gone awry.
1. همه برنامههای من برای مهمانی اشتباه پیش رفتند.
تصاویر
کلمات نزدیک
awol
awninged
awning
awn
awl
ax
axe
axial
axilla
axillary
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان