خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوباره روی پای خود ایستادن
[عبارت]
back on one's feet
/bæk ɑn wʌnz fit/
1
دوباره روی پای خود ایستادن
دوباره سرپا شدن
1.The loan was really a good help. Now we are back on our feet.
1. وام واقعا کمک خوبی بود. حالا ما دوباره روی پای خود ایستاده ایم.
2.When you're back on your feet you can return to work.
2. وقتی دوباره سرپا شدی می توانی برگردی سر کار.
تصاویر
کلمات نزدیک
back issue
back down
back door
back catalog
back bench
back out
back pay
back road
back room
back seat
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان