خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نتیجه عکس دادن
2 . صدا دادن موتور ماشین به خاطر انفجار درون لوله اگزوز
[فعل]
to backfire
/bˈækfaɪɚ/
فعل ناگذر
[گذشته: backfired]
[گذشته: backfired]
[گذشته کامل: backfired]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
نتیجه عکس دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نتیجه معکوس دادن
1.The surprise I had planned backfired on me.
1. شگفتانهای که برنامهریزی کرده بودم نتیجه عکس داد.
2.Unfortunately the plan backfired.
2. متأسفانه، نقشه نتیجه عکس داد.
2
صدا دادن موتور ماشین به خاطر انفجار درون لوله اگزوز
تصاویر
کلمات نزدیک
backfield
backer
backdrop
backdate
backcourt
backgammon
background
background music
background noise
backhand
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان