خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به عقب
2 . از آخر
3 . به پشت (سر)
4 . عقبمانده (کودک)
[قید]
backward
/ˈbæk.wərd/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
به عقب
عقبی
مترادف و متضاد
backwards
retrograde
reverse
forward
progressive
1.He took a step backward to allow her to pass.
1. او قدمی به عقب برداشت تا اجازه عبور به او بدهد.
2
از آخر
از عقب، معکوس
مترادف و متضاد
backwards
1.Can you say the alphabet backward?
1. میتوانی (حروف) الفبا را از از آخر بگویی؟
[صفت]
backward
/ˈbæk.wərd/
غیرقابل مقایسه
3
به پشت (سر)
بهسوی عقب
مترادف و متضاد
retrograde
forward
1.She strode past him without a backward glance.
1. او بدون نگاه کردن به پشت (سر) از کنار او گذشت.
a backward step
یک گام بهعقب
4
عقبمانده (کودک)
غیرمعمول (روش)، عقبافتاده (کشور یا مردم)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عقبافتاده
1.Our teaching methods are backward compared to some countries.
1. روشهای آموزشی ما در مقایسه با برخی کشورها، غیرمعمول است.
a backward child
یک کودک عقبمانده
تصاویر
کلمات نزدیک
backup copy
backup
backtrack
backsword
backstroke
backward and forward
backwardness
backwards
backwash
backwater
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان