خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نانوایی
[اسم]
bakery
/ˈbeɪ.kə.ri/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نانوایی
شیرینی پزی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خبازی
نانوایی
مترادف و متضاد
bakeshop
1.I buy all our bread from the local bakery.
1. من تمام نان مان را از نانوایی محله می خرم.
تصاویر
کلمات نزدیک
baker's dozen
baker's
baker
bakelite
baked potato
baker’s dozen
bakewell tart
baking
baking pan
baking powder
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان