خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نتوانستن از خانه بیرون آمدن (به خاطر بارش شدید برف)
[عبارت]
be snowed in
/bi snoʊd ɪn/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نتوانستن از خانه بیرون آمدن (به خاطر بارش شدید برف)
1.We've been snowed in since Monday.
1. ما از دوشنبه به خاطر بارش شدید برف نتوانستیم از خانه خارج شویم.
تصاویر
کلمات نزدیک
be six of one, half a dozen of the other
be short of something
be scared witless
be robbed of something
be right under one's nose
be snowed under
be stationed
be supposed to
be that as it may
be the cat's whiskers
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان