خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حیوان (وحشی، بزرگ و چهارپا)
2 . حیوان (اهلی)
3 . آدم (خشن و بیرحم)
[اسم]
beast
/bist/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حیوان (وحشی، بزرگ و چهارپا)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جانور
حیوان
دیو
هیولا
وحش
مترادف و متضاد
wild animal
a wild beast
یک حیوان وحشی
2
حیوان (اهلی)
1.Feeding the beasts is a big job.
1. غذا دادن به حیوانات (مزرعه) کار بزرگی [سختی] است.
توضیحاتی در رابطه با beast
واژه beast در این مفهوم اشاره دارد به حیوانات اهلی (گاو، گوسفند، بز و...) که در مزرعه نگهداری میشوند.
3
آدم (خشن و بیرحم)
انسان حیوانخوی
1.He is a filthy drunken beast.
1. او یک آدم مست کثیف است.
تصاویر
کلمات نزدیک
bearing
bearer shares
bearer
bearded
beard the lion in his den
beast of burden
beast of prey
beastly
beat
beat a dead horse
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان