Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . با ضربه شکستن
2 . بهشدت تابیدن (آفتاب)
3 . کسی را وادار به کاهش قیمت کردن
[فعل]
to beat down
/bit daʊn/
فعل گذرا و ناگذر
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با ضربه شکستن
با چند ضربه باز کردن
2
بهشدت تابیدن (آفتاب)
1.The sun beat down on the desert sand.
1. خورشید بر شنهای صحرا بهشدت میتابید.
3
کسی را وادار به کاهش قیمت کردن
قیمت را پایین آوردن
1.He wanted $8000 for the car but I beat him down to $6 000.
1. او برای ماشین 8000 دلار میخواست، اما من او را وادار کردم قیمت را تا 6000 دلار کاهش دهد.
2.I beat down the price to $6000.
2. من قیمت را تا 6000 دلار پایین آوردم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
beat brains out
beat brains in
beat boy
beat back
beat at own game
beat down on
beat generation
beat head against a wall
beat in
beat it
کلمات نزدیک
beat around the bush
beat a dead horse
beat
beastly
beast of prey
beat one's head against the wall
beat something into one's head
beat the socks off someone
beat up
beat-up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان