1 . زخم بستر
[اسم]

bedsore

/ˈbedsɔːr/
قابل شمارش

1 زخم بستر

معادل ها در دیکشنری فارسی: زخم بستر
  • 1.At night, the workers here turn her every few hours, to prevent bedsores.
    1. شب ها، کارکنان هر چند ساعت او را برمی گرداندند تا از زخم بستر جلوگیری کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان