[اسم]

bedside

/ˈbɛdˌsaɪd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کنار تخت بالین

معادل ها در دیکشنری فارسی: بالین
  • 1.She sat at his bedside all night long.
    1. او تمام طول شب را در کنار تخت او نشست.
  • 2.the bedside table
    2. میز کنار تخت
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان