خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوست شدن
[فعل]
to befriend
/bɪˈfrend/
فعل گذرا
[گذشته: befriended]
[گذشته: befriended]
[گذشته کامل: befriended]
صرف فعل
1
دوست شدن
1.Shortly after my arrival at the school, I was befriended by an older girl.
1. مدت کوتاهی بعد از رسیدن به مدرسه، یک دختر بزرگتر از من با من دوست شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
befoul
beforehand
before you know it
before one's time
before dark
befuddle
befuddled
beg
beget
beggar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان