Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . التماس کردن
2 . گدایی کردن
[فعل]
to beg
/bɛg/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: begged]
[گذشته: begged]
[گذشته کامل: begged]
صرف فعل
1
التماس کردن
درخواست کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
التماس کردن
مترادف و متضاد
beseech
implore
request
1.Tom begged her not to leave him.
1. "تام" به او التماس کرد که او را ترک نکند.
2
گدایی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گدایی کردن
1.A young woman was begging in the street.
1. زنی جوان در خیابان گدایی میکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
befuddled
befuddle
befriend
befoul
beforehand
beget
beggar
beggary
begging
begging bowl
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان