خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناف (شکم)
[اسم]
belly button
/ˈbɛli ˈbʌtən/
قابل شمارش
1
ناف (شکم)
1.Her top was too short that I could see her belly button.
1. تاپ (لباس) او به قدری کوتاه بود که من می توانستم ناف او را ببینم.
تصاویر
کلمات نزدیک
belly
bellwether
bellows
bellow
bellman
bellyache
belong
belonging
belongings
beloved
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان