خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوچرخهسواری
[اسم]
bike riding
/baɪk ˈraɪdɪŋ/
غیرقابل شمارش
1
دوچرخهسواری
1.She goes bike riding on Saturdays.
1. او شنبهها به دوچرخهسواری میرود.
تصاویر
کلمات نزدیک
bike
bijou
bigwig
bigotry
bigoted
biker
biking
bikini
bilabial
bilateral
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان