Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . انتقام گرفتن
2 . فرو بردن (خشم و...)
[فعل]
to bite back
/baɪt bæk/
فعل ناگذر
[گذشته: bit back]
[گذشته: bit back]
[گذشته کامل: bitten back]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
انتقام گرفتن
تلافی کردن
1.The election was a chance for the people to bite back at the government.
1. انتخابات فرصتی برای مردم بود تا از دولت انتقام بگیرند.
2
فرو بردن (خشم و...)
جلوی حرف، خنده و... خود را گرفتن
1.She bit back her anger.
1. او خشمش را فرو برد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
bite
bitcoin
bitchy
bitching
bitchiness
bite head off
bite in the ass
bite lip
bite off
bite off more than can chew
کلمات نزدیک
big up
belt into
become of
tuck away
throw together
blend in
bliss out
blocked up
for fuck's sake
fuck a duck
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان