خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سقوط کردن
[عبارت]
bottom fall out
/ˈbɑtəm fɔl aʊt/
1
سقوط کردن
افت کردن
مترادف و متضاد
bottom drop out
1.When the bottom fell out of the coffee market, many companies had to stop doing business.
1. وقتی بازار قهوه سقوط کرد، خیلی از شرکت ها مجبور شدند دست از کار بکشند.
تصاویر
کلمات نزدیک
bottom dollar
bottom
bottleneck
bottled water
bottled
bottom feeder
bottom gear
bottom line
bottom out
bottom-up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان