[اسم]

bottleneck

/ˈbɑːtlnek/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تنگنا

معادل ها در دیکشنری فارسی: تنگنا
مترادف و متضاد logjam
  • 1.to create bottlenecks in the manufacturing process
    1. ایجاد تنگنا (اقتصادی) در فرآیند تولید

2 تنگراه راه یا تقاطع خیلی باریک

معادل ها در دیکشنری فارسی: تنگنا
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان