خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . براکت (ارتودنسی)
2 . بند شلوار
[اسم]
braces
/ˈbreɪsəz/
غیرقابل شمارش
1
براکت (ارتودنسی)
1.My daughter has to wear a brace on her teeth.
1. دخترم باید دندانهایش را ارتودنسی کند.
2.My dentist told me I need braces.
2. دندانپزشکم به من گفت که به براکت نیاز دارم.
2
بند شلوار
ساسبند
تصاویر
کلمات نزدیک
bracer
bracelet
brace
bra
br
brachiopod
bracing
bracken
bracket
brackish
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان