Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . نان آور
[اسم]
breadwinner
/ˈbredwɪnər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نان آور
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نانآور
informal
1.When the baby was born, I became the sole breadwinner.
1. وقتی بچه به دنیا آمد، من تنها نان آور خانه شدم.
توضیحاتی در رابطه با breadwinner
breadwinner یا نانآور، به کسی گفته میشود که حمایت مالی خانواده بر عهده اوست.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
breadthwise
breadthways
breadth index
breadth
breadstuff
break
break a habit
break a journey
break a leg
break a pause
کلمات نزدیک
breadthwise
breadth
breadstick
breadline
breadfruit
break
break a bone
break a habit
break a promise
break a record
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان