خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ازنفسافتاده
[صفت]
breathless
/ˈbrɛθləs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more breathless]
[حالت عالی: most breathless]
1
ازنفسافتاده
نفسنفسزنان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
از نفس افتاده
1.He arrived breathless at the top of the stairs.
1. او نفسنفسزنان به بالای پلهها رسید.
2.Running made them hot and breathless.
2. دویدن آنها را گرم و از نفس افتاده کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
breathing space
breathing apparatus
breathing
breather
breathe out
breathtaking
breech
breech birth
breechblock
breeches
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان