خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روشن (رنگ)
2 . باهوش
3 . سرزنده
4 . روشن
[صفت]
bright
/brɑɪt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: brighter]
[حالت عالی: brightest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
روشن (رنگ)
براق
مترادف و متضاد
brilliant
strong
vivid
dark
dull
1.He said hello and I felt my face turn bright red.
1. او سلام گفت و من احساس کردم صورتم قرمز روشن شد.
2.Leslie always wears bright colors.
2. "لزلی" همیشه رنگهای روشن [لباسهای رنگ روشن] میپوشد.
2
باهوش
هوشمندانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تیز
هوشمندانه
1.They were bright children, always asking questions.
1. آنها بچههای باهوشی بودند، همیشه سؤال میپرسیدند.
bright ideas
ایدههای هوشمندانه
3
سرزنده
پرشور و حرارت
1.You're very bright and cheery!
1. بسیار سرزنده و خوشحال هستید!
4
روشن
تابناک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرنور
درخشان
رخشان
روشن
نورگیر
نورانی
منور
مشعشع
فروزان
1.It was a bright sunny day.
1. روز آفتابی روشنی بود.
2.That lamp is very bright.
2. (نور) آن چراغ بسیار تابناک است.
تصاویر
کلمات نزدیک
brigantine
brigandine
brigand
brigadier general
brigadier
bright light
bright red
bright-eyed and bushy-tailed
brighten
brighten up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان