خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سریع
2 . خشک و جدی
[صفت]
brisk
/brɪsk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: brisker]
[حالت عالی: briskest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سریع
تندوتیز
مترادف و متضاد
quick
1.We went for a brisk walk.
1. ما برای پیادهروی سریع رفتیم.
2
خشک و جدی
مطمئن، قاطع
1.His tone became brisk.
1. لحن صدای او خشک (و جدی) شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
bris
briquette
brioche
brio
brink
brisket
briskly
bristle
bristling
bristly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان