خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پاک شدن (با برس)
2 . اعتنا نکردن
[فعل]
to brush off
/bɹˈʌʃ ˈɔf/
فعل ناگذر
[گذشته: brushed off]
[گذشته: brushed off]
[گذشته کامل: brushed off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پاک شدن (با برس)
1.Mud brushes off easily when it is dry.
1. گل وقتی خشک میشود، راحت پاک میشود.
2
اعتنا نکردن
محل نگذاشتن، نادیده گرفتن
1.Corman brushed off the accusations.
1. "کورمن" به اتهامات اعتنایی نکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
brush
bruschetta
brunt
brunette
brunei
brush up
brushback
brushed
brushwood
brushwork
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان