خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیرحم
[صفت]
brutal
/ˈbrutəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more brutal]
[حالت عالی: most brutal]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیرحم
بیرحمانه، ظالم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ددمنشانه
مترادف و متضاد
cruel
ruthless
savage
violent
gentle
humane
1.Dozens of employees quit the job because the boss was brutal to them.
1. تعدادی کارمند از کارشان استعفا دادند، چرا که رئیسشان خیلی بیرحمانه با آنها برخورد میکرد.
2.With brutal honesty she told him she did not love him.
2. با صداقت بیرحمانه به او گفت که دوستش نداشت.
a brutal murder
یک قتل بیرحمانه
تصاویر
کلمات نزدیک
brussels sprout
brussels
brusquely
brusque
brushwork
brutal murder
brutalism
brutality
brutally
brutally honest
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان