خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (ناهار، شام و ...) منو باز
2 . بوفه
3 . ضربه زدن
[اسم]
buffet
/bəˈfeɪ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
(ناهار، شام و ...) منو باز
وعده منو آزاد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بوفه
a buffet lunch
ناهار منو آزاد
2
بوفه
رستوران، پیشخوان غذا
[فعل]
to buffet
/bəˈfeɪ/
فعل گذرا
[گذشته: buffeted]
[گذشته: buffeted]
[گذشته کامل: buffeted]
صرف فعل
3
ضربه زدن
کوبیدن
مترادف و متضاد
strike
1.The strong winds buffeted the ship.
1. بادهای شدید به کشتی ضربه زدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
buffer state
buffer
buffed
buffaloed
buffalo
buffet car
buffoon
buffoonery
bug
bug in one's ear
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان