خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باسن
[اسم]
buns
/bʌnz/
غیرقابل شمارش
1
باسن
نشیمنگاه
humorous
informal
مترادف و متضاد
buttocks
1.He's got great buns from jugging.
1. او به دلیل دویدن، باسن خوش فرمی دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
bunny
bunkum
bunkhouse
bunker
bunk bed
bunsen
bunsen burner
bunt
bunting
bunyip
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان