خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شناور
[اسم]
buoy
/ˈbui/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شناور
بویه
1.There's a buoy over there.
1. یک شناور در آنجا هست.
تصاویر
کلمات نزدیک
bunyip
bunting
bunt
bunsen burner
bunsen
buoy up
buoyancy
buoyant
burbank
burble
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان