Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . خاکسپاری
[اسم]
burial
/ˈberiəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خاکسپاری
کفن و دفن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تدفین
خاکسپاری
دفن
کفن و دفن
1.a burial place
1. مکان خاکسپاری
2.Her body was sent home for burial.
2. جسد او برای کفن و دفن به خانه فرستاده شد.
3.His family insisted he should be given a proper burial.
3. خانواده او اصرار داشتند که او مراسم خاکسپاری خوبی داشته باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
burgundy
burgomaster
burgle
burglary
burglarize
burial ground
buried
burka
burke
burkinabe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان