1.He spends most of his free time trying to butter up his boss so that he won't have to work so hard.
1.
او بیشتر وقتش را صرف خودشیرینی کردن برای رئیسش می کند تا مجبور نباشد خیلی سخت کار کند.
توضیح درباره اصطلاح butter someone up
در هندوستان وقتی می خواستند از خدایان درخواست کمک بکنند به مجسمه آن خدا گلوله های کره پرت می کردند یا به آن کره می مالیدند. این اصطلاح "کره مالیدن" از همانجا آمده است.