خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پروانه
2 . شنای پروانه
[اسم]
butterfly
/ˈbʌtərflaɪ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پروانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پروانه
1.The butterfly emerged from the pupa.
1. پروانهها از درون شفیره بیرون آمدند.
2
شنای پروانه
تصاویر
کلمات نزدیک
butterflies in one's stomach
buttercup
butter-fingers
butter someone up
butter knife
butterfly stroke
buttermilk
butternut squash
butterscotch
buttock
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان