خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خریدار
[اسم]
buyer
/ˈbɑɪ.ər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خریدار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خریدار
مشتری
مترادف و متضاد
customer
purchaser
shopper
seller
1.He's still looking for a buyer for his house.
1. او هنوز دنبال خریداری برای خانهاش است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
buy up
buy time
buy the farm
buy out
buy into
buzz cut
buzz saw
buzzard
buzzer
by
کلمات نزدیک
buy up
buy those black leather gloves for your father.
buy souvenirs
buy out
buy on impulse
buyer’s market
buyout
buzz
buzz about
buzz cut
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان