خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صدای قدقد
2 . قهقهه
3 . با صدای بلند خندیدن
4 . وراجی کردن
5 . قدقد کردن
[اسم]
cackle
/kˈækəl/
قابل شمارش
1
صدای قدقد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قدقد
2
قهقهه
خنده بلند
[فعل]
to cackle
/kˈækəl/
فعل ناگذر
[گذشته: cackled]
[گذشته: cackled]
[گذشته کامل: cackled]
صرف فعل
3
با صدای بلند خندیدن
1.They all cackled with delight.
1. آنها همه از خوشی با صدای بلند خندیدند.
4
وراجی کردن
ور ور کردن
1.They cackle on about the importance of quality.
1. آنها همچنان راجع به اهمیت کیفیت وراجی میکنند.
5
قدقد کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
cacique
cachet
cache
cacao
cabriolet
cacoepy
cacography
cacophonous
cacophony
cactus
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان