خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پینه
[اسم]
callus
/ˈkæləs/
قابل شمارش
1
پینه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پینه
پینه
کبره
1.The calluses on her palm showed how hard she had had to work.
1. پینه های کف دستش نشان می داد چقدر سخت مجبور بوده کار کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
callow
calloused
callous
calliope
calling
calm
calm down
calm water
calming
calmly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان