خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آرام کردن
[فعل]
to calm down
/kɑm daʊn/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: calmed down]
[گذشته: calmed down]
[گذشته کامل: calmed down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آرام کردن
آرام شدن، فرو نشاندن، تسکین دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آرام شدن
آرام کردن
آرام گرفتن
1.Calm down, Lily, and tell me what's wrong.
1. آرام باش "لیلی"، و بگو چه شدهاست.
2.She was angry at first but we managed to calm her down.
2. او در ابتدا خشمگین بود، اما توانستیم او را آرام کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
calm
callus
callow
calloused
callous
calm water
calming
calmly
calmness
calomel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان