خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شمع
[اسم]
candle
/ˈkæn.dəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شمع
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شمع
مترادف و متضاد
taper
1.Shall I light a candle?
1. شمعی روشن کنم؟
تصاویر
کلمات نزدیک
candidly
candidature
candidate
candidacy
candida
candlelight
candlelit
candlemaker
candlemas
candlestick
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان