1 . ماشین‌زده
[صفت]

carsick

/ˈkɑrsɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: most carsick] [حالت عالی: more carsick]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ماشین‌زده دچار تهوع (در اثر سفر با اتومبیل)

  • 1.He got carsick.
    1. او ماشین‌زده شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان