Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . آبشار
2 . فرو ریختن (مانند آبشار)
[اسم]
cascade
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آبشار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آبشار
[فعل]
to cascade
فعل گذرا
صرف فعل
2
فرو ریختن (مانند آبشار)
سرازیر شدن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
cascabel
casbah
casanova de seingalt
casanova
casals
cascade down
cascade everlasting
cascade liquefier
cascade penstemon
cascade transformer
کلمات نزدیک
cascabel
casablanca
caryatid
carving knife
carving
cascading
case
case study
casein
casement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان