خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آبشاری
[صفت]
cascading
/kæˈskeɪdɪŋ/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آبشاری
زنجیرهای
1.Power company officials are worried about cascading outages.
1. مقامات شرکت برق، نگران قطعیهای آبشاری هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
cascade
cascabel
casablanca
caryatid
carving knife
case
case study
casein
casement
casey
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان