1 . گرفتار
[صفت]

caught up

/kɑt ʌp/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more caught up] [حالت عالی: most caught up]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گرفتار درگیر

مترادف و متضاد involved
to be caught up in something
(ناخواسته) درگیر/گرفتار چیزی بودن
  • Innocent passers-by were caught up in the riots.
    رهگذرهای بی‌گناه (ناخواسته) درگیر شورش‌ها شدند.
to get caught up in something
(ناخواسته) درگیر/گرفتار چیزی شدن
  • I didn’t want to get caught up in endless petty arguments.
    نمی‌خواستم درگیر جروبحث‌های جزئی بی‌پایان شوم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان