خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قبرستان
[اسم]
cemetery
/ˈsem.əˌter.i/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
قبرستان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گورستان
قبرستان
1.She went to the cemetery where her grandfather was buried.
1. او به قبرستانی که پدربزرگش در آن دفن شده بود، رفت.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
cement
cembalo
celtuce
celtic music
celtic harp
censor
cent
centenarian
center
center punch
کلمات نزدیک
cementing
cement plant
cement mixer
cement
cembalo
cenacle
cenobite
cenotaph
cenozoic
censor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان