[فعل]

to censor

/ˈsɛnsər/
فعل گذرا
[گذشته: censored] [گذشته: censored] [گذشته کامل: censored]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سانسور کردن

مترادف و متضاد cut delete parts of make cuts in
  • 1.Some governments, national and local, censor books.
    1. بعضی دولت‌ها چه ملی چه ایالتی کتاب‌ها را سانسور می‌کنند.
[اسم]

censor

/ˈsɛnsər/
قابل شمارش

2 سانسورچی مامور سانسور

معادل ها در دیکشنری فارسی: سانسورچی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان