[اسم]

censorship

/ˈsɛnsərˌʃɪp/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سانسور تفتیش (عقاید، نوشتار و ...)

معادل ها در دیکشنری فارسی: سانسور ممیزی ممیز
  • 1.government censorship of radio and television programs
    1. سانسور برنامه های رادیو و تلویزیون توسط دولت
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان