خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تندتند حرف زدن (درباره مسائل بیارزش)
2 . بههم خوردن دندانها ( در اثر ترس یا سرما)
[فعل]
to chatter
/ˈʧætər/
فعل ناگذر
[گذشته: chattered]
[گذشته: chattered]
[گذشته کامل: chattered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تندتند حرف زدن (درباره مسائل بیارزش)
وراجی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ور زدن
وراجی کردن
1.She was chattering about her holiday.
1. او داشت درباره تعطیلاتش تندتند حرف میزد.
2
بههم خوردن دندانها ( در اثر ترس یا سرما)
1.Her teeth chattered as she was getting dressed.
1. وقتی داشت لباس میپوشید، دندانهایش (از سرما) بههم میخوردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
chattels
chattel
chatelaine
chat with friends
chat show
chatterbox
chattering classes
chatty
chaucer
chauffeur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان