خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معاینه کلی
[اسم]
check-up
/ʧɛk-ʌp/
قابل شمارش
1
معاینه کلی
چک آپ، بررسی وضعیت کلی سلامت بیمار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چکاپ
معاینه کامل پزشکی
1.I went to have my annual check-up last week.
1. من هفته گذشته به معاینه کلی سالانهام رفتم.
تصاویر
کلمات نزدیک
check-in desk
check-in
check up on
check the timetable
check the passport
checkbook
checkbook journalism
checked
checker
checkers
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان