خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کیش و مات
2 . کیش و مات کردن
3 . (حریف را) در بنبست قرار دادن
[اسم]
checkmate
/ˈʧɛkˌmeɪt/
قابل شمارش
1
کیش و مات
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کیش و مات
[فعل]
to checkmate
/ˈʧɛkˌmeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: checkmated]
[گذشته: checkmated]
[گذشته کامل: checkmated]
صرف فعل
2
کیش و مات کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مات کردن
1.His king had been checkmated.
1. (مهره) شاه او کیش و مات شده بود.
3
(حریف را) در بنبست قرار دادن
کاملاً شکست دادن
1.She hoped the plan would checkmate her opponents.
1. او امیدوار بود نقشهاش، رقبایش را در بنبست قرار بدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
checklist
checking account
checkers
checker
checked
checkout
checkpoint
checkrein
checkroom
checkup
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان