خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گونه
2 . پررویی
[اسم]
cheek
/tʃiːk/
قابل شمارش
1
گونه
لپ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لپ
گونه
1.The tears ran down her cheeks.
1. اشکها از روی گونههایش پایین آمدند.
2
پررویی
رو داشتن، آدم پررو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رو
گستاخی
1.He had the cheek to ask his ex-girlfriend to babysit for them.
1. او (آنقدر) پررو بود که از دوست دختر سابقش خواست از بچهشان نگهداری کند.
2.What a cheek!
2. چه آدم پررویی!
تصاویر
کلمات نزدیک
cheddar
checkup
checkroom
checkrein
checkpoint
cheek by jowl
cheekbone
cheekily
cheeky
cheep
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان