Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . چک (پول)
[اسم]
cheque
/tʃek/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چک (پول)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چک
مترادف و متضاد
check
1.I still pay many of my bills by cheque.
1. هنوز بسیاری از صورتحسابهایم [قبضهایم] را با چک پرداخت میکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
chenille
chen
chemotherapy
chemistry
chemist's
cheque card
chequebook
chequered
chequered flag
cherish
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان